ثقلين دو گوهر گرانبها

نویسنده: سيد محمدحسن جواهري
منبع :سایت اندیشه قم
واژة «ثقلين» دوگونه خوانده مي‎شود؛ گاه بر وزن «حَرَمَين» كه مفرد آن «ثَقَل» است، خوانده مي‎شود، به معناي چيز گرانمايه و پرارزش و به معناي متاع مسافر نيز آمده است و گاه بر وزن «سِبطَيْن» به معناي شيء سنگين وزن مي‎آيد. برخي از محقّقان اولي را به معناي گرانماية معنوي و دومي را به معناي اعم گرفته‎اند. (ر.ك: التحقيق في كلمات القرآن الكريم، مادة ثقل؛ مجمع البحرين، لسان العرب و...؛ ماده ثقل).
واژة «ثقلان» در كلام الهي دربارة «جن و انس» به كار رفته (الرحمن، آية 3) و در سخن پيامبر بيانگر «قرآن و عترت» است.

حديث ثقلين

«حديث ثقلين» از پرآوازه‎ترين احاديث گنجينه‎هاي حديث مسلمانان است و دانشمندان و بزرگان مذاهب اسلامي در كتاب‎هايشان، اعم از صحاح و سنن و مسائيد و تفاسير و سيره ها و تواريخ و لغت و غير اين‎ها، از اين حديث ياد كرده‎اند. شيعيان اين حديث صحيح و متواتر را يكي از دلائل امامت و وصايت بلافصل حضرت امير المؤمنين ـ عليه السّلام ـ مي‎دانند و آن را به هشتاد و دو طريق، با عبارات گوناگون از رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ روايت كرده‎اند. (دايرة المعارف تشيع، مدخل حديث ثقلين، اعيان الشيعه، ج 1، ص 370). اهل سنّت نيز اين حديث را معتبر دانسته و آن را از ده‎ها طريق و از بيست و اندي صحابه پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ روايت كرده‎اند. «سخاوي شافعي» (شمس الدين ابي الخير) متوفاي 902 ق، در كتاب «استجلاب ارتقاء الغرف» و «سمهودي شافعي» متوفاي 911 ق، در كتاب «جواهر العقدين»، پس از نقل حديث شريف ثقلين به روايت «زيد بن ارقم»، «ابوسعيد خدري»، از مسلم و ترمذي و دارمي و نسايي و ابي يعلي و ابن خزيمه و طبراني و حاكم و ضياء مقدسي ـ كه همة آن‎ها از مشاهير و بعضاً از امامان اهل سنت به شمار مي‎روند ـ آن را به تفصيل از بيش از بيست صحابي روايت كرده‎اند. نام‎هاي صحابيان راوي، به نقل سخاوي عبارت است از: زيد بن ارقم، ابوسعيد خدري، جابر. خديفه بن السيد، خزيمة بن ثابت، سهل بن سعد، ضمرة (الأسلمي)، عامر بن ليلي (الغفاري)، عبد الرحمن بن عوف، عبدالله بن عباس، عبدالله بن عمر، عدي بن حاتم، علي بن ابي طالب ـ عليه السّلام ـ ، ابي‎ذر، ابي‎رافع، ابي شريح الخزاعي، ابن قدامة الانصاري، ابي هريرة، ابي الهيثم بن التيهان، و مرداني از قريش و ام سلمه و ام هاني دختر ابي طالب. (خلاصة العبقات، سيد علي حسين ميلاني، ج 1، ص 93 ـ 96، منشورات قم الدراسات الاسلامية).
مرحوم علامه ميرحامد حسين هندي، اسناد اين حديث را در منهج دوّم كتاب گرانسنگ «عبقات الانوار في امامة الائمة الاطهار» كه به چاپ جديد، بر صد جلد بالغ مي‎شود». به تفصيل آورده است و استاد حسين ميلاني آن را تحت عنوان «خلاصة العبقات»تلخيص نموده و راويان آن را تا قرن چهارده ياد كرده است؛ همچنين فصل بزرگ را براي توثيق راويان و تأييد آن‎ها و اثبات تواتر حديث ـ مستند به گفتار بزرگان اهل سنّت ـ اختصاص داده و گفته‎هاي معدود مخالفان را استادانه به نقد كشيده است.
صاحب عبقات راويان اين حديث را كه روايت آن‎ها ثبت شود، برشمرده و از امام علي بن ابي طالب ـ عليه السّلام ـ و فاطمه زهرا ـ سلام الله عليها ـ وحسن بن علي ـ عليه السّلام ـ ياد كرده است. (ر.ك: همان و حديث ثقلين، دار النقريب بين المذاهب الاسلامية، القاهرة)
گفتني است حديث شريف «ثقلين» در مقاطع و زمان‎ها و مكان‎هاي گوناگوني از پيامبر گرامي اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ صادر شده و با اختلاف‎هايي در الفاظ نقل گرديده است كه عموماً در الفاظي چون «كتاب»، «عترت» و «اهل بيت» مشترك‎اند و «ديگر» الفاظ، در صدر و ذيل روايات اختلافاتي ديده مي‎شود. مقاطعي كه اين حديث از پيامبر گرامي اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ نقل شده عبارت است از: غدير خم در راه بازگشت پيامبر از حجة الوداع (مسلم[1] و نسايي)، در ايام حج و روز عرفه (ترمذي، ج 5، ص 662، حديث 3786، دار احياء التراث العربي)، حجفه (اسد الغابة، في معرفة الصحابة، ابن اثير، ج 3، ص 47، ط مصر)، در بيماري وفات (الصواعق المحرقه، ابن حجر الهيثمي الملكي، ص 75، مطبعة الميمنية ـ مصر)، در حجة الوداع در مسجد خيف (بحار الانوار، علامه مجلسي، 23، ص 129)، هنگام بازگشت از طائف و پس از فتح مكّه (صواعق، ص 89).
در كتاب «صحيح مسلم» كه از معروف‎ترين منابع دست اوّل اهل سنّت است چنين آمده «قام رسول الله ـ صلّي الله عليه و آله ـ يوماً فينا خطيباً بماءٍ يدعي خمّاً، بين مكة و المدينة، فحمداله و اثني عليه و وَعَظَ و ذكر ثمّ قال: امّا بعد، الا ايها الناس فانما انا بشر، يوشك أن ياتي رسول ربّي فاجيب، و اني تارك فيكم الثقلين، اولهما كتاب الله فيه الهدي و النور، فخدوا بكتاب الله و استمسكوا به فحثّ علي كتاب الله و رغب فيه، ثم قال و اهل بيتي، اذكر كم الله في اهل بيتي، اذكر كم الله في اهل بيتي، اذكر كم الله في اهل بيتي...» (صحيح مسلم، ج 4، حديث 2408)؛ پيامبر خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ در ميان ما برخواست و خطبه خواند، در محلي كه آبي بود به نام «خمّ» (غدير خم) كه در ميان مكه و مدينه قرار داشت. پس حمد خدا را به جا آوردو بر او ثنا گفت و موعظه كرد و پند و اندرز داد؛ سپس فرمود: امّا بعد، اي مردم! من بشري هستم و نزديك است فرستادة پروردگارم بيايد و دعوت او را اجابت كنم و من در ميان شما دو چيز گرانمايه به يادگار مي‎گذارم؛ نخست، كتاب خدا كه در آن هدايت و نور است، پس كتاب خدا را بگيريد و به آن تمسّك جوييد ـ پيامبر دربارة قرآن تشويق و ترغيب فراواني كرد ـ سپس فرمود: و اهل بيتم را؛ به شما توصيه مي‎كنم كه خدا را دربارة اهل بيتم فراموش نكنيد، به شما توصيه مي‎كنم كه خدا را دربارة اهل بيتم فراموش نكنيد، به شما توصيه مي‎كنم كه خدا را دربارة اهل بيتم فراموش نكنيد (اشاره به اين كه مسئوليت الهي خويش را دربارة آنان رعايت كنيد)...».
روايت ديگري از حديث ثقلين:
در كتاب معروف سنن ترمذي (صحيح ترمذي)، در بحث مناقب اهل بيت ـ عليه السّلام ـ از قول «جابر بن عبدالله» مي‎خوانيم: «رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ را هنگام حج، روز عرفه ديدم كه بر شتر مخصوص خود سوار بود و خطبه مي‎خواند. شنيدم كه مي‎فرمود: يا ايها الناس! ابن قد تركت فيكم ما ان اخذتم به لن تضلوا؛ كتاب الله و عترتي، اهل بيتي (صحيح ترمذي، حديث 3786)؛‌اي مردم! من در ميان شما دو چيز گذاردم كه اگر آن‎ها را بگيريد (و دست به دامن آن‎ها بياويزيد) هرگز گمراه نخواهيد شد؛ كتاب خدا وعترتم، اهل بيتم» سپس ترمذي مي‎افزايد:‌همين معنا را ابوذر و ابوسعيد (خدري) و زيد بن ارقم و خديفه نيز روايت كرده‎اند.
همو پس از نقل اين روايت با كمي فاصله، از ابوسعيد و زيد بن ارقم نقل مي‎كند كه هر دو گفتند: «قال رسول ـ صلّي الله عليه و آله ـ اني تارك فيكم ما ان تمسكتم به لن تضلوا بعدي؛ احدهما اعظم من الاخر ما كتاب الله حبلٌ ممدود من السماء الي الارض، و عترتي اهل بيتي، و من يفترقا حتّي يردا عليّ الحوض، فانظروا كيف تخلفوني فيهما (همان، حديث 3788)؛ رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمود، من در ميان شما چيزي به يادگار مي‎گذارم كه اگر به آن تمسك جوييد ، بعد از من هرگز گمراه نخواهيد شد؛ يكي از آن دو بزرگ‎تر از ديگري است؛ كتاب خدا كه ريسماني است كشيده شد از آسمان به سوي زمين و (ديگر) عترتم ـ اهل بيتم ـ واين‎ها هرگز از هم جدا نخواهند شد، تا در كنار حوض (كوثر) بر من وارد شوند؛ پس ببينيد بعد از من، چگونه دربارة آنها رفتار خواهيد كرد».
روايات ديگر اين حديث، چنان كه ذكر شد، در لفظ و محتوا نزديك و شبيه به هم مي‎باشند، لذا از ذكر آن‎ها خودداري مي‎كنيم (رك: خلاصه عبقات، حديث ثقلين، دايرة المعارف تشيع، مدخل حديث ثقلين، پيام قرآن، آيت الله مكارم شيرازي و ديگران، ج 9، ص 62 ـ 71، مطبوعاتي هدف، قم و...) .

نكات مهم حديث ثقلين

اين حديث شريف خطوط مهمي را در برابر مسلمانان ترسيم مي‎كند كه به قسمتي از آن‎ها اشاره مي‎شود:
1. قرآن و اهل بيت ـ عليه السّلام ـ هميشه همراه يكديگر و جداي ناپذيرند و آن‎ها كه طالب حقايق قرآن‎اند، بايد به اهل بيت ـ عليه السّلام ـ رجوع كنند.
2. همان گونه كه پيروي از قرآن بدون هيچ گونه قيد و شرط بر همة مسلمانان واجب است، پيروي از اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ نيز بدون قيد و شرط واجب مي‎باشد.
3. اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ معصوم‎اند؛ زيرا جدايي ناپذير بودن آن‎ها از قرآن از يك سو و لزوم پيروي بدون قيد و شرط از آنان از سوي ديگر، دليل روشني بر معصوم بودن آن‎ها از خطا و اشتباه و گناه است؛ چرا كه اگر آن‎ها گناه يا خطايي داشتند از قرآن جدا مي‎شدند، و پيروي از آنان، مسلمانان را از ضلالت وگمراهي بيمه نمي‎كرد و اين كه مي‎فرمايد: با پيروي از آنان در برابر گمراهي‎ها مصونيّت دارند، (لن تضلوا) دليل روشني بر عصمت آن‎ها است.
4. پيامبر گرامي اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ در اين حديث شريف فرمود: «اين دو هميشه با هم هستند تا در كنار حوض كوثر نزد من آيند، اين به خوبي نشان مي‎دهدكه در تمام طول تاريخ اسلام فردي از اهل بيت ـ عليه السّلام ـ به عنوان پيشواي معصوم وجود دارد و همان گونه كه قرآن هميشه چراغ هدايت است، آن‎ها نيز هميشه چراغ هدايت‎اند، پس بايد كاوش كنيم و در هر عصر و زمان آن‎ها را بيابيم؛ اين مطلبي است كه برخي از دانشمنداني اهل سنّت مانند «سمهودي»، بدان تصريح كرده است. (رك: خلاصة عبقات الانوار، ج 22، ص 285).
5. از اين حديث شريف استفاده مي‎شود كه جدا شدن يا پيشي گرفتن از اهل بيت ـ عليه السّلام ـ پاية گمراهياست و هيچ انتخابي را نبايد بر انتخاب آن‎ها مقدم داشت.
6. آن‎ها از همه افضل و اعلم و برترند. (رك: پيام قرآن، ج 9، ص 75 ـ 76).

پی نوشت:

[1] . صحيح مسلم، ج 4، باب 4، 2408، دار الفكر؛ خصايص نسايي، ص 20، ط التقدم ـ مصر.